انا لله و انا الیه راجعون
ای دریغا راد مرد لطف و رحمت در گذشت
اسوهء شوق و تلاش و همت در گذشت
آن که با عشق علی قلبش به سینه می تپید
گشت تسلیم قضا و با رضایت در گذشت
گریه ات به حالم
می نالد از غم
این دل دما دم
فردا کجایی؟
سفر بخیر
سفر بخیر مسافره من
گریه نکن
گریه نکن به خاطره من
باران می بارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرامه جانه خسته
ره می سپارد امشب
در نگاهت مانده چشمم
شاید از فکره سفر
برگردی امشب
از تو دارم یادگاری
سردیه این بوسه را
پیوسته بر لب
قطره قطره اشکه چشمم
می چکد با نم نمه باران به دامن
بسته ای باره سفر را
با تو ای عاشق ترین
بد کرده ام من
باران می بارد امشب
تو رو کم دارم امشب
آرامه جانه خسته
ره می سپارد امشب
باران می بارد امشب
تو رو کم دارم امشب
آرامه جانه خسته
ره می سپارد امشب
این کلام آخرینت
برده میل ه زندگی را از سره من
گفته ای شاید بیایی از سفر
اما نمیشه باوره من.
ای کاروان آهسته ران کارامه جانم می رود
پدر بزرگ عزیزم مهربونه خسته, یاد آوره همهء خاطرات کودکیم
برای همیشه امروز از میان ما پر کشید.
باورم نمیشه ....
ستارهای از دور
مرا به وسعت پرواز خویش میخواند
ستاره پنجره را بسته نمیداند
خودم در شعری به نام چکاوک گفتهام :
میتوان کاسه آن تار شکست
میتوان رشته این چنگ گسست
میتوان فرمان داد : هان ای طبل گران زین پس خاموش بمان
به چکاوک اما
نتوان گفت مخوان
«شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود»
«به پرستو ، به گل ، به سبزه درود ! »
«ما عاشقان نور و بهار و پرندهایم
شب، بوسه میفرستیم
مهتاب نازنین را
با صبح میستاییم
مهر گلآفرین را»
من دل به زیبایی بهخوبی میسپارم، دینم این است
من مهربانی را ستایش میکنم، آیینم این است
انسان و باران و چمن را میستایم
انسان و باران و چمن را میسرایم
او نه تنها زیباییها را میستاید ، در میان آنها درس مهر و دوستی و مهربانی به ما میدهد.
در این گذرگاه
بگذار خود را گم کنم در عشق
بگذار از ره بگذرم با دوست، با دوست
ای همه مردم، در این جهان به چه کارید؟
عمر گرانمایه را چگونه گذرانید؟
هر چه به عالم بود اگر به کف آرید
هیچ ندارید اگر که عشق ندارید
وای شما دل به عشق اگر نسپارید
گر به ثریا رسید هیچ نیرزید
عشق بورزید
دوست بدارید !
غریبه ای یه وقت نیاد
صدای عشقمو نخواد
یا توی خلوت دلم
بدون دعوتی نیاد
دلم میخواد نبینمش
اون روزی که گریه میاد
آهسته آهسته میگم
کسی ازم بدش نیاد
از غم و غصه نمی گم
یه وقت صدایی در نیاد
گفته شده شادی کنم
از گریه ام هیچ نشه یاد
گفتن اگه زاری کنم
می برنم زودی زیاد
ای خدا زاری می کنم
تا خنده رو بدی بم یاد
گریه نباید بکنم
تا گریه هست خنده نیاد
بدون گریه نتونم
به این میگن یه اعتیاد
بدون گریه داغونم
با گریه هام نفس میاد
خدا دارم تموم میشم
انگار بردی منو ز یاد
منم دارم حروم می شم
خاطره هام رفته به باد
هیچکی بهم امون نداد
جواب عشقمو نداد
آدمک رفته به باد
ندای عشقشو سر داد
اون که همش گریه می کرد
گریه هاشم نموند به یاد
گریه شده بود خنده هاش
به خنده هاش گریه می داد
این آدم غمگین ما
جز گریه هیچ نداره یاد
تو این غمو غصه ی سرد
خنده برام شده یه درد
نمی تونم خنده کنم
بهم بگین آدم بد
اونا بهونه می کنن
گریه رو بم زهرمی کنن
چرااونا نمی دونن
اینجا فقط یه مهمونن
غریبه ای یه وقت نیاد
صدای عشقمو نخواد
یا توی خلوت دلم
بدون دعوتی نیاد
ماه من غصه نخور
زندگی رنگارنگه
یه وقتایی دور شدن هم قشنگه!!
مراقب گلدون اطلسی باش
یه وقتای منتظره کسی باش
کسی که چشماش یه کم روشنه!
شاید یه قدری هم شبیه منه.
با یه رنگه سرخ زیبا
مثه برگای شقایق
تو کتاب عشق نوشته
غم و غصه واسه عاشق
نوشته عاشق همیشه
تویه بحر غم می مونه
دل عاشقم نمی شه
آوازه شادی بخونه
آوازه شادی بخونه
آخه اونکه جون و قلبش
تویه زندونی اسیره
تویه این زندون نباشه
طفلکی دلش می گیره
این دل عاشق همیشه
واسه یارش بی قراره
واسه برگشتنه یارش
همیشه چشم انتظاره
همیشه چشم انتظاره
دل اون خیلی شبا رو
مونس غصه و درده
تنور شادی قلبش
عمریه خاموش و سرده
میشه خوند از تو نگاهش
همهء درد ها رو با هم
چشمهاشم همیشه داره
راز غصه ها رو با غم
آخه اونکه جون و قلبش
تویه زندونی اسیره
تویه این زندون نباشه
طفلکی دلش می گیره
تو کتابه عشق نوشته
عاشقا صادق و پاکند
تویه راه عشق همیشه
ساده ساده مثله خاک اند
ساده ساده مثله خاک اند
عاشقا همیشه پاک اند
تا همیشه سینه چاک اند
ساده ساده مثله خاک اند
عاشقا ساده و پاک اند
عابری با پاهایی از جنس تردید و دستانی از جنس انتظار
به دنباله لحظه های عشقش دوید تا جایی که زمین ایستاد ولی زمان همچنان در حرکت بود
لحظه ها سریعتر از گذشته عبور می کنند و او در مرداب غرق شد
و آخرین اثر از او حبابهایی بود
که یکی بعد از دیگری نا امیدی را شعار خود کردند.
کجای این جنگل شب
پنهون میشی خورشیدکم
پشت کدوم سد سکوت
پر میکشی چکاوکم
چرا به من شک میکنی؟!؟!؟
من که منم برای تو
لبریزم از عشق تو و
سر شارم از هوای تو
لبریزم از عشق تو و
سر شارم از هوای تو
دسته کدوم غزل بدم
نبض دله عاشقمو!
پشته کدوم بهانه باز
پنهون کنم هق هقمو؟
گریه نمی کنم نرووو!
آه نمی کشم بشین!
حرف نمیزنم بمان!
بغض نمی کنم ببین!
نوازشم کن و ببین
عشق می ریزه از صدام
صدام کن و ببین که باز
غنچه میدن ترانه ها
اگر چه من به چشم تو
کم ام قدیمی ام گم ام
آتشفشان عشقم و دریای پر تلاطمم
گریه نمی کنم نرو!
آه نمی کشم بشین!
حرف نمیزنم بمان!
بغض نمی کنم ببین!
اگه به زوره روزگار
از زندگی ت میرم کنار
میرم که ثابت بکنم
عاشقتم دیونه وار
تو گریه های زارو زار
سپردمت به روزگار
این از خودم گذشتن رو
پایه خاطر خواهیم بزار
خیال نکن که خواستمه!
این اونه که می خواستمه
به قبلهء محمدی اینه که حرفه راستمه