کاشکی.......

 

کاشکی تنهام نمی ذاشتی   بی تو من خیلی غریبم

 

 

     باز من ماندم و خلوتی سرد

 

خاطراتی  زبگذشته ای دور

 

یاد عشقی که با حسرت و درد

 

رفت و خاموش شد در دل گور

 

 

چشم ها در سیاهی  فرو رفت

 

ناله کردم مرو . صبر کن . صبر

 

لیکن او رفت .  بی گفتگو رفت

 

 

 

 

 

تو دیگه بر نمی گردی   اینو من خوب می دونم

 

باز به یاد تو همیشه      شبها آواز می خونم

 

تو دیگه بر نمی گردی   اینو من خوب می دونم

 

باز به یاد تو همیشه      شبها آواز می خونم

 

می دونم برگشتن تو     دیگه یک خواب و خیاله

 

تا دوباره تو رو داشتن   آرزویی  که  محاله

 

آرزو هر چی که باشه   اما داشتنش قشنگه

 

بعد رفتن تو دستام      رو به آسمون بلنده

 

بعد رفتن تو دستام      رو به آسمون بلنده

 

 

حالا دستام بی تو سرده       بس که بی تو گریه کردم

 

گونه هام خیسه از اشکام      بس که بی تو تک و تنهام

 

 

 

وقتی رفت حاشیهء درختامون طلایی بود

 

ماه تو آسمون بود و قحطی روشنایی بود

 

وقتی رفت حاشیهء درختامون طلایی بود

 

وقتی رفت غبار نشست رو رویاهای اطلسی

 

دیگه هیچ کسی نشد عاشق چشمای کسی

 

وقتی رفت دریا دیگه به ماهی ها نگاه نکرد

 

ماه دیگه در نیومد ستاره ادعا نکرد

 

وقتی رفت حاشیهء درختامون طلایی بود

 

ماه تو آسمون بود و قحطی روشنایی بود

 

وقتی رفت لونهء هیچ پرنده ای چراغ نداشت

 

واسه درد دل دلم هیچ کسی رو سراغ نداشت

 

وقتی رفت پرنده های کوچه بی دونه شدند

 

عاقلا رفتنش رو دیدن و دیونه شدند

 

وقتی رفت حاشیهء درختامون طلایی بود

 

ماه تو آسمون بود و قحطی روشنایی بود

 

   وقتی رفت یه قطره اشک   از شهره چشماش جاری بود

 

همونو ازش گرفتن   آخه یادگاری بود...

 

 

 

تقدیم به پدر بزرگ  و  هم کلاسی عزیز محسن کاظم دوست