رنگ نـگات از اولــم خـیلی مـنو تـکون نداد

دستای عـاشقت به من حّـس خوش جنون نداد



به هر کی گفتم که شاید یه روزی مال من بشی

روی خـوشی به مـن وانتـخاب مـن نـشون نـداد



درست مثه تقویمی که عوض میشه سر بـهار

از ته دل دارم می گم خوب شد گذاشتمت کنار



ازاولــم دیـده بــودم تـو چــشم تـو وفــــا نـبود

هـمش با دیـگرون بـودی حواس تو به ما نـبود



بـی هـوا هــروقــت اومـدم ازراه دور بـبیـنمـت

دیـدم کـه لبخندای تو هـیچ کـدومـش به جـا نبود



خـیال نـکن بـدون تـو ؟سـر بـه بـیابون مـی ذارم

تو صحرا آواره می شم پا جای مجنون می ذارم



فکر نکنی که تو بری روز و شبم یکی می شه

ازغـم تـو تـرانه های تـلخ و گــریون می ذارم



از اولم محبتام تو قلب تو اثر نداشت

نصیحتام هیچکدومش روی کارت ثمر نداشت



فهمیده بودم که دیگه ارزش موندن نداری

بریدن از تو بردنه اصن واسم ضرر نداشت



قولا و وعده های تو یه طبل پوچ و خالی بود

دوست دارم گفتن تو هیچی نداشت پوشالی بود



شبی که سنگامو باهات واکندم و گفتم برو

تازه دیدم نخواستنت یه انتخاب عالی بود



خدا رو شکر که قلب من اون دل سنگتو شناخت

خوب شد که قلب عاشقم هستیشو پیش تو نباخت



من تازه فهمیدم باید تو جاده های زندگی

قصر بلور و رویا رو با عاشق حقیقی ساخت



درست مثه تقویمی که عوض میشه سر بـهار

از ته دل دارم می گم خوب شد گذاشتمت کنار