* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *

همزبونه تنهایی ها 15ساله شد... دلم هنوز روشنه ...

* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *

همزبونه تنهایی ها 15ساله شد... دلم هنوز روشنه ...

..........

 

 شطِ صبور وقتی باهات حرف می‌زنم تو چشام نگاه نکن وقتی دردمو می‌گم گونه هاتو تر نکن  گونه های خیس تو مثه جاده می مونه یک مسافر غریب اونجا زیر بارونه  وقتی باهات حرف میزنم تو منو رها نکن   میون شهر غریب منو بی پناه نکن   وقتی باهات حرف میزنم اشکامو تو پاک نکن  قطره قطره اشکامو سینه ریز تن نکن  تن تو برگ گل شقایقه اشک من شبنم صبح صادقه  تن تو گرم تر از تابه ی درد   اشک من حسرت هر چه آهه سرد منو با خودت بدون مثه ماهی و همون تنگ بلور من و از خودت بدون ......

 

 ........ شاخه های مجنون بید... اشکها و بغضها سخت فشرده گلوگاه  وتنگه ی خنده هایم راستی  کو لبخندم کو بهار نیست نمی دانم کجا مانده است  حیران و سرگردان پرسه زنان کوچه های غریب را میمانم   واژه‌ ها در اهتزاز رویش ساقه ی مهتاب آرزو را گم کرده اند  نمیدانم گندم های طلائی را که ارمغان می آورد ....  با تو هستم کجائی ؟  ..... ..........ا آه... تشنه ام ... تشنه جرعه ی نوری میهمانم کن .........................   

 ashegh-80

نظرات 1 + ارسال نظر
توپولی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:15 ب.ظ http://topoli6612.blogsky.com

زیباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خیلی هم زیبا
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد