* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *

همزبونه تنهایی ها 15ساله شد... دلم هنوز روشنه ...

* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *

همزبونه تنهایی ها 15ساله شد... دلم هنوز روشنه ...

هی.....

وقتی فکر می کنم که روزی فراموشم می کنی،بغض گلویم را می گیرد.
وقتی فکر می کنم که تمام خاطرات با هم بودنمان را از یاد خواهی برد، دلم می گیرد.
وقتی فکر می کنم که روزی  دستانم را رها خواهی کرد،می ترسم از تنهایی.
وقتی فکر می کنم که روزی خواهم رفت ، اشک از چشمانم فرو میریزد.
.......و تو روزی خواهی رفت و دست تقدیر را بهانه خواهی کرد.

 
 

امشب از دوری تو دلتنگم 

و غم انگیزترین آهنگم

امشب از غصه و غم لبریزم

آه ای عشق! مگر من سنگم!

برگی از شاخه جدا در پاییز

خشک و بی‌حوصله و کمرنگم 

بی تو من دهکده‌ای خاموشم

دورافتاده‌ترین فرهنگم 

حرف ناگفته زیاد است ولی

حیف در قافیه‌ها می‌لنگم

 

 
 
 
 
 
 
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید؟؟؟
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید

داغ ماتم شد و بر سینه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکید
آن همه عهد فراموشت شد؟؟
چشم من روشن روی تو سپید ....

جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح امید
آخر این عشق
مرا خواهد کشت 
عاقبت داغ مرا خواهی دید!!!!

 

 

 


سرد است ...
بدون تو همه چیز سرد است ...
آنگاه که نیستی ٬ آفتاب سرما می پراکند و من انگار مرده ام 
صدای لرزش دندانهایم سکوتِ خلوتم را از من دزدیده
و تو نیستی که در آغوشت سکوت کنم
 و از گرمای وجودت ٬ گرم شوم
مانند درختی خشکیده شده ام ...
عذاب بی ثمری درد بزرگیست
همین روزهاست که هیزم شکنی تبرش را بر ساقه هایم بکوبد  
و تو نیستی که تبر را از دست هیزم شکن بگیری
و تو نیستی ...
سرد است ... بدون تو همه چیز سرد است ...

من اکنون فهمیده ام
مرگ یعنی زندگی بدون تو
و در اعماق اعتقادم ...
تنها تویی که می توانی در من روح بدمی .......

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سفرکرده چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:45 ب.ظ http://safarkarde.blogsky.com

چشمان اشک بار شقایق تو مرا یاد روزهای اشک بارم می اندازد ! عجب روزگاری بود نازنینم .....
شب و روزش در هم گم گشته بود .... سرد و بارانی
مثل هوای این روزها ....
دلت دریا عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد