بی تو ؛
هزار سال است که مرده ام !
اگه... اگه یه روزی خواستی بری....
خیالتو قاب می کنم توی قلبم که همیشه پیشم باشی...باشه؟!؟
هی تو می روی
هی من ثانیه میشوم
هی می دوم پی ات
هذیان میشوم
ناله میشوم
اشک می شوم
هی تو می گریزی و
همیشه من جا مانده ام !
**همین !**
دلتنگ توام ...
و
بهانه گیر
و تو غریب تر از پیش میمانی
یاس من
دوستت دارم همین...
نیمه شب ها شده روشن ترین دقایق زندگیم...
تو می درخشی و من از قعر چاه برون می آیم!
** دستهای سرد و نازکم منتظر میمونن
شاید روزی دستای پر سخاوت و مهربونت خالی انگشتامو پر کنه...
بی تاب بودم، اندوه قاب های تهی از رنگ را و طرح جاودانه تو که درخاطره آب انعکاس هزار رنگ بود و بی رنگ
محو تماشای تو بودم در رقص باد و زمزمه رود...
مرور می کنم لحظه ها را تنها در تکرار صدایی که این روزها هزاران هزار بار شنیدهام، در پیچ و تاب ماهیها روی خاک و پرسه نگاه تو که تاب دیدن نداشت.
...
خاک نمناک می شود در نمزده گی باران، آهسته میخوانی، تبدار میمانم در حضور آفتاب، روی کهنگی درگاه، میان طرح نشکفته گلمیخ ها
شکوه مرمرین زمان است در توالی نتهای سیاه و سپید و من تنها سکوت میشنوم و نگاهت میشود فریاد
ترنم باران و بازی آفتاب از افقی که دیگر دلگیر نیست
رسیدهایم تا سجود درایوانی ساکت و امن، حوضی در میان و ماهیها سرخ، نشستهاند به تماشا که برایت آب بریزم، که برایم آب بریزی
که وضو بگیرم، که وضو بگیری
که دعا بخوانم، که دعا بخوانی
که بمانم، که بمانی
بمانی، بمانی، بمانی...
نه!
دستانت را منتظر نمیگذارم، قلم را میگیرم و مینویسم سطر سطر واحه را از تو
پررنگتر و بیتابتر
صدایت میکنم و دستانت را به نجوای آشنای هر شبم میسپارم، بوسه و بوسه...
این بار آمدهای، میدانم
میدانم
بوی یاس میآید.....
هوا ترست به رنگ هوای چشمانت
دوباره فال گرفتم برای چشمانت
اگر چه کوچک و تنگ است حجم این دنیا
قبول کن که بریزم به پای چشمانت
بگو چه وقت دلم را ز یاد خواهی بر د
اگر چه خوانده ام از جای جای چشمانت
دلم مسافر تنهای شهر شب بو هاست
که مانده در عطش کوچه های چشمانت
تمام آینه ها نذر یاس لبخندت
جنون آبی در یا فدای چشمانت
چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج
به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت
تو هیچ وقت پس از صبر من نمی آیی
در انتظار چه خالیست جای چشمانت
به انتهای خود و ابتدای چشمانت
من و غروب و سکوت و شکستن و پاییز
تو و نیامدن و عشوه های چشمانت
نگاه خسته من به دعای چشمانت
تو اتاقی من نشستم
بغض گریه رو شکستم
تک و تنها گریه کردم
دل به هیچ کسی نبستم
خاطره های گذشته
از پیش چشمام گذشتن
روزای خوب واسهء من
رفتن اما بر نگشتن
رفتن اما بر نگشتن
آره تنهام میدونی
خیلی تنهام می دونی
قول بده این دفعه رو
تو کنارم می مونی
تو کنارم می مونی
بیا حتی واسه یک بار
پر کن این تنهایی ام را
بیا و ببین دوباره
شب آتیش بازی ام را
آره تنهام میدونی
تک و تنهام می دونی
قول بده این دفعه رو
تو کنارم می مونی
تو کنارم می مونی
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم