به مناسبت بی مناسبت اشک چشمانم جاری شد
تا شاید مسافر تنهای شهر غم سفر کند
به مناسبت بی مناسبت دوباره متولد شدم
بی مناسبت سری به گذشته های دور و نزدیک زدم
شادی های گذشته را مرور کردم
غمهایش جا مانده
لحظه لحظهء گذشته های گذشته را مرور کردم
روزهای روزگار را همراه با روشنی و سیاهی دیدم
سری به خودم زدم. سری به دوستان قدیم زدم
اما نشد !!
دلم گرفت برگشتم!!
به مناسبت تولدم خواستم لبخند بزنم
اما گل خنده ای به روی لبهام غنچه نداد
به مناسبت بی مناسبت خواستم حرفی بزنم
اما مهر خاموشی بر لبهایم خورد
بی مناسبت سکووووووت
به شهر سکوت خوش آمدی مسافر
25/5/86
سلام آقا پژمان گل
خوبی؟
داری سرزمینت را بدون سرنشین می زاری؟
آپ خداحافظی که تبریک نداره داره؟
دوست داشتم که نری...
طبق رسوم باید تولد ها رو تبریک گفت... تولدت مبارک
انشاالله که دنیا و آخرت همیشه به کامت باشه
موفق باشی
سلام پژمان جون
خوبی؟
آقا چرا نظرات جمع نشده؟
مسافرت خوش گذشت؟
من همیشه به یاد تمام دوستای خوبم که از روزای اول منو همراهی کردن هستم . برات بهترین آرزوها رو دارم
سلام اقا پژمان خوبی چرا می خوای مارو تنها بزاری کجا می خوای بری یعنی دیگه اصلا بر نمی گردی دیگه به ما هم سر نمی زنی هر جا هستی و می خوای بری مارو فراموش نکن به ما هم سری بزن موفق باشی خداحافظ تا سلامی دوباره بای
سلام پژمان جون
خوبی ؟
مرسی از محبتت
حاجی تو از کجا فهمیدی قبول شدم؟
سلام مهربون
امیدوارم خوب باشی . از اظهار لطف همیشگیت ممنون و امیدوارم هیچوقت تنها نباشی و همیشه هم زبونی داشته باشی... آرزو میکنم تو هر شرایطی که هستی شاد باشی.
یاحق!
سلام
وبلاگ زیبایی داری
اگه دوست داشتی به من هم سر بزن
سلام خوبید اپم منتظرتون هستم