حیات رو به مرگ کرد و گفت :
تو پدیده تو پدیده ی شومی هستی که وجود را از موجودات می گیری . هیچ کس تو را دوست نمیدارد و همه از تو متنفرند . ای کاش نبودی !!
مرگ هم در جواب گفت :
من برای زندگی انسان و رساندن او به هدف نهاییش لازم ام . من کار بدی نمی کنم ، تنها انسان را از زمین به جای دیگری منتقل می کنم و انسان هم در آنجا زندگی جدیدی را آغاز می کند .
انسان هایی مرا دوست ندارند ، که به این دنیا وابسته شده و متعلقات زیادی دوروبر خود -مثل تار-تنیده اند و دل کندن از اون ها خیلی براشون عذاب آوره و گر نه من عذابی ندارم که کسی از من واهمه داشته باشه ، من حکم یه پل رو دارم همین .
درعوض انسان های دور اندیش ، نه تنها از من واهمه ندارند ، بلکه همیشه آماده ی رسیدنه من هستند ، که اگر زمانی من رسیدم و به آنها مهلت ندادم ، احساس پشیمانی نکرده و کار نا تمامی نداشته باشند.
این گونه انسان ها غالباً از رسیدن من احساس خوبی را تجربه می کنند ، شبیه احساسی که وقتی منتظر به انتهای انتظارش می رسد .
برای من جالبه که چرا انسان ها مسئله ی مرگ را این قدر برای خود بزرگ کرده و در آخر هم از هیبتی که خودشون از مرگ ساختن ، می ترسند .
« النوم اخو الموت .»
خداوند هر شب هنگام خواب روح را از بدن ها جدا می کند و هنگام بیداری روح انسان هایی که هنوز باید زندگی کنند بر می گرداند و روح انسان هایی که وقت مرگشان رسیده ، پیش خود نگه می دارد .به همین سادگی.
همان طورکه انسانها شب به خو اب فرو می روند ، همان طور هم می میرند ، با این تفاوت که بعد از مدتی خواب جسم ازخواب بیدار می شود ، ولی بعد از مرگ این روح است که سر بر می دارد و دیگر جسمی در کار نیست و از اون به بعد با روحمون پا به یه دنیای جدید می گذاریم .
به نظر من جسم یکی از ملزومات زندگی روی زمین است . همان طور که وقتی به دنیا اومدیم یه جسم به روح ما اضافه شد تا برای زندگی روی زمین آماده شیم ، وقتی هم که بخوایم از این زمین خاکی به یه دنیای دیگه بریم باید ملزومات این دنیا رو به خودش سپرده و آماده ی یه دنیا و یه زندگیه جدید بشیم و ملزومات دنیای جدید رو کسب کنیم . پس ما با مرگ یک قدم به مقصد نهاییمون نزدیک تر می شیم .
به نظر من مرگ مثل یک پل ارتباطی است که انسان را از این دنیا به دنیایی دیگر می رساند . این پل اولین یا آخرین پل نیست ، ما قبل از این هم یه سری پل گذروندیم تا به این جا رسیدیم و پل های زیادی رو هم خواهیم گذروند تا به مقصد نهایی برسیم .مثلآ همین آخرین پل که ازش گذشتیم.