* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *

همزبونه تنهایی ها 15ساله شد... دلم هنوز روشنه ...

* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *

همزبونه تنهایی ها 15ساله شد... دلم هنوز روشنه ...

بودن یا نبودن

 

من خسته ام

و هیچ خواب ابریشمی نیست

تا خستگیم را با خود به نیستی کشاند

 

زمان در حرکتی تند و تکراری مرده است

و هیچ گریزی نیست

جز دویدن و فرسودن و زنده بگوری

 

بغض نفس گیری راه بودن سیا ل و شفافم را بسته است

و هیچ دست معجزه گری نیست

تا گره آنرا به لمسی با سبکی بگشاید

 

اشکهایم جاری به گونه ا م خشکیده اند

و هیچ بوسه ای نیست

تا ما را در لرزه  داغ و افسونگرش به همراه برد

 

زمان افسانه ها گذشته است

زمان زمان انسان ترسان از تماسست

زمان زمان عشاق و تمنای آغوش نیست

زمان زمان تیشه فرهاد نیست

زمان زمان حبس احساس و کلام

زمان زمان انسان نما و تب سخت افزاریست

 

و دیگر هیچ بادی ما را با خود نخواهد برد

هیچ بوسه ای ما را به خلسه نخواهد کشاند

هیچ دستی رهایی را به ما هدیه نخواهد داد

 و دیگرهیچ خوابی ما را سبک نخواهد کرد

  

مائیم و این هوشیاری مهلک

مائیم و این بیداری دردناک

مائیم و باز این سئوال بی جواب مانده

 

" بودن یا نبودن؟ مسئله این است....."