* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *

همزبونه تنهایی ها 15ساله شد... دلم هنوز روشنه ...

* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *

همزبونه تنهایی ها 15ساله شد... دلم هنوز روشنه ...

باران

 

    

هوای لحظه هایم بارانی که می شود

چشمهایم بارش یکدست باران را

چنان دنبال می کند

که گویی درنمناکی نفس های قطره هایش

ردی از نگاههای ساکت تورا

جستجو می کند

لحظه های عاشقی ام وقتی بارانی می شود

سراسر خواهش می شوم

برای گرفتن دستانت

زیر چکه کردن بی بهانه ای که

بی دلیل آغاز می شود

و لحظه ای بعد پایان می یابد

باران بی قراری هایم که باریدن می گیرد

سکوتی عاشقانه لبهایم را

به خاموشی دعوت می کند

و نگاه هایم شررهای عشق را

پشت پلک های خیسم پنهان می کند

باران که می بارد

تنها چیزی که لذت شکوه بارش را

کامل می کند

نگاهی است که بی هوا

از چشمان آفتابی ات

به دیدگان مشتاق من

می نشیند

و حس از همیشه عاشق تر بودن

چنان سراغ ثانیه هایم را می گیرد

که همچون قطره های باران

سبکبال و پر التهاب

برآستان حضور همیشه مهربانت

فرود می آیم

امروز من می بارم

و با قطره قطره این باران

جاری می شوم

تا لحظه ای که

سرتاپای وجودت را بوسه باران کنم 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سایه تنها سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ب.ظ

سلام پژمان عزیز

ممنون، از حضورت، مهرت، یادآوری دوستی ها و دوستان قدیم وبلاگی، که همه باعث دلگرمی آدم میشه، هر چند که مجازی باشه، خوشحالم کردی.

اشکالی نداره، من هم دیر به دیر میرسم که سر بزنم، مهم حضور مداومه! دیر و زودش خیلی مهم نیست.

شاد باشی و پاینده

عطا جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:54 ق.ظ

سلام
قشنگ بود
قرار بود یه کاری کنی هاااااااااا
یادت رفت؟؟ :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد