* ♣ همزبونه تنهایی ها ♣ *
پشت تنهایی من که رسیدی گوش هایت را بگیر! اینجا سکوت گوش تو را کر میکند
ببین ساختن چقدر سخته ولی ویرونی آسونه!
خاطراتم کوچکند
و از صدای حق حقم میترسند
و از این پس بزرگ نخواهند شد
و همیشه خواهند ترسید!
تا وقتی که فراموش شوند
ادامه...
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم هر جا که پا میذارم تورو اونجا میبینم یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود قصهء غربت تو قد صد تا قصه بود یادتو هرجا که هستم با منه
داره عمره منو آتیش میزنه تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب چرا بیصدا شده لب قصه های خوب من که باور ندارم اون همه خاطره مرد عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده یاد تو هرجا که هستم با منه
داره عمره منو آتیش میزنه یاد تو هرجا که هستم با منه
سلام دوست عزیز دوباره به وبلاگ شما اومدم وبلاگ شما واقعا زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما